سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی عاقلانه

ای برادر قصه چون پیمانه است// معنا اندر وی بسان دانه است// دانه معنی بگیرد مرد عقل// ننگرد پیمانه را گر گشت نقل‏

پرسش: سی ساله هستم و پنج ساله ازدواج کرده ام. با این که فوق لیسانس دارم از پس ارتباط با مادرشوهر و خواهر شوهر بر نمی آیم خیلی وقت ها ها نمی توانم جوابشان را بدهم و این سخنان در دلم انباشته می شود و نمی توانم ببخشم آنها. با غر زدن های مستمرم توانستم زندگی مستقلی داشته باشیم شوهرم بدون هماهنگی با من ی دفعه گرم می گیرد و آنها را دعوت می کند. گاهی بدون هماهنگی سرزده زنگ را می زنند گاهی در منزل میوه درست و حسابی یا وسائل پذیرایی نداریم چگونه زندگی آرامی داشته باشیم؟

سلام بر شما
ممنونم که اعتماد دارید و نگرانی و اسرار زندگی تونو با ما در میان می گذارید
به عنوان روان شناسی که در زمینه عروس و مادر شوهر مشاوره زیادی داشته ام و در این زمینه کتاب نوشته ام و مصاحبه هایی زیادی کرده ام حال شما برایم قابل درک است. واقعیت این است که ما نمی توانیم دیگران را تغییر دهیم ولی می توانیم ذهن خود و رفتارهای خود را تنظیم کنیم می توانیم برای خود چارچوب هایی در نظر بگیریم و مرزهای زندگی خود را بچنیم و برای استقلال خویش بکوشیم.
در عالم موجوداتی چون میمون ها، مورچه ها، دلفین ها و انسان ها زندگی اجتماعی دارند. همان طور که اسب سواری و رانندگی قابل آموزش است ما برای زندگی اجتماعی خود نیاز داریم مهارت و هنر ارتباط مؤثر را یاد بگیریم. گاهی ما بایدها و نبایدهایی برای زندگی خود در نظر می گیریم که زندگی را سخت می کند. روان شناس مشهوری مانند الیس می گوید هر موقع دیدید حالتان بد است و بدانیم زیر آن حال بد یک فکر غلط باید داری وجود دارد. مانند همه باید به من احترام بگذارند. همه باید حد و مرز خود را بدانند.
بایدهایی که ما برای خود می گذاریم قدرت اصلاح امور را ندارند. بازگردید به گذشته چقدر این باید و نبایدها روابط و حال شما را بهتر کرده است؟ ممکن است سؤال کنید خب دست روی دست بگذارم؟

منظور این نیست که تسلیم باشید. وقتی بایدها و فاجعه انگاری ها را اصلاح کنید می بینید که زندگی آرام تر می شود. وقتی می گویید باید غذایم حتما گوشت داشته باشد و اگر نداشته باشد چه اتفاقی می افتد وقتی نداشته باشد و مهمان برسد آن را فاجعه می دانید. در حالی که اغلب مردم شرایطی مثل شما دارند. این طور نیست که همیشه وضعشان توپ باشد. خود نبودن و نقش بازی کردن و تظاهر به هیچ مشکل نداشتن تاوان سنگینی برای ما دارد. اینها به جای آرامش و مقبول بودن ما را ناآرام و آشفته می کند. خود باشیم کاری نداشته باشیم که دیگران چه فکری می کنند.
خب ما موجواتی اجتماعی هستیم وقتی گرفتار هیجان منفی می شویم اگر تند برخورد کنیم و بگوییم. خب ممکن است موقتا اثر خوبی داشته باشد ولی به تدریج دوستان را از خود می رانیم. ما انسانیم کوه نیستیم به هم در نیازها می رسیم. عروسی می گفت با خانواده شوهرم تلخ برخورد کرد و با تندی و تشر زندگی ام را مستقل کردم با این که اجاره ای نمی خواستند. بعد از مدتی این قدر سرد برخورد کردم که رابطه ما قطع شد. شوهرم کارش را از دست داد. من دانشجو بود و شوهرم هم افسردگی گرفت. من ماندم و هزینه های اجاره و داروها و ویزیت ها و دانشگاه و مخارج زندگی. کم کم پدر و مادرم هم پشتم را خالی کردند و گفتند لازم است درخواست کنید خانواده اش از شما حمایت کنند. روی درخواست ندارم.
اگر هیجان های منفی را هم قورت بدهیم این ها تبدیل به خشم و کینه می شوند و از درون خودمان را از بین می برد و تلویزیون چهره ما کم کم نشان می دهد که از آنها دل خوشی نداریم و چهره ما سرد نمایش داده می شود به طور ناهشیار و آن از ما گریزان و دلخور می شوند.
راهکار چیست؟

بهترین تدبیر میانه روی است. در روان شناسی از آن به قاطعیت و جرأت ورزی تعبیر می شود. در این الگوی ارتباطی ما خودخوری نمی کنیم. تند و پرخاشگر هم نیستیم. با احترام و صریح و صادقه سخن خود را می گوییم و با زمینه چینی حس خود را ابراز می کنیم. اگر می بینید که افرادی با خانواده شوهر راحت هستند به احتمال زیاد از این روش استفاده می کنند. آنها می دانند که همین طور که ممکن است بین دختر و مادر خودش اختلافاتی پیش آید. در روابط نزدیک دیگر هم ممکن است دلخوری روی دهد ولی چاره این نیست که هر روزی بخشی از روابط خود را مانند گوشتی قربانی از شبکه ارتباطی خود قطع کنیم. فردا شما به عنوان الگو مادری می شویم که فرزند شما از شما روش ها را یاد می گیرد دوست داریم هر روز در لاک خود برود و در آخر تنها باشد یا این که مهارت های ارتباطی را یاد بگیرد و از روابط لذت ببرد؟

گاهی به طور ناهشیار گرفتار بی انصافی می شویم مثلا مادر همسر حرفی بزند یا نظری دهد اسمش را می گذاریم دخالت و تحمیل نظر و فضولی ولی اگر مادر خودمان نظری دهد نام آن را می گذاریم خیرخواهی. این الگوها و معادله های دو سویه ویرانگر روابط است. سلیگمن می گوید غیرممکن است فردی رفتار غیر اخلاقی داشته باشد و شادکام هم باشد. وقتی ما هشیار ناهشیار غیر اخلاقی و غیرمنصفانه رفتار کنیم حال خودمان بد می شود چرا چون وجدانا می دانیم که انصاف را کجا زیر پا می گذاریم گاهی می گوییم نمی توانیم کینه و نفرت را ببخشیم در واقع این هم به خاطر این است که بهانه ای برای برخورد سرد و انتقام به طور مستمر داشته باشیم. افراد شادکام کینه را می بحشند می دنند که کینه و حسد قبل ز هر چیز روان و جسم و نشاط و شادابی پوست را خراب می کند.[1]

ببینید سعدی در سخن شیرین خود چگونه روش میانه روی را به ما اموزش می دهد. خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی به هم در به است
چو فاصد که جراح و مرهم نه است
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلّت دهد
بگفتا نیک مردی کن نه چندان
که گردد خیره گرگ تیز دندان


تذکر:
- از اینترنت مقاله سحر مهر (مادرشوهرت را بکش) را بیابید این مقاله با در یکی از شماره ماهنامه خانه خوبان منتشر شده بود.
- برای زندگی مستقلانه با همسرتان همراه شوید و هماهنگ. گاهی هدیه دهید تا خیال نکنند از آنها متنفر هستید و تصور نکنند قصدتان از زندگی مستقل جدا کردن فرزندشان از آنهاست. شوخ طبعی را به عنوان هنری موثر تمرین کنید.
- تمرین: در اطراف خود حتی سریال ها دقت کنید. ببینید چه افرادی الگوی تندخویی یا خود خوری یا قاطع (جرأت ورز) دارند. هنر ارتباط مؤثر را با مطالعه و سخنرانی های مرتبط و مشاوره یاد بگیرید.
.....
1-محمدحسین قدیری، مادرشوهرت را بکش(آیین مهرورزی با مادر شوهر)، ص47-55.



https://persianblog.ir/upload/5a32571c-bba2-48a4-8909-d3bbe69698d7-8234343.jpg